Response to the insulting review of Ms Parsipour on Payam Feyli's recently published book
- Target:
- Dutch Parliament, Editorial of Radio Zamaneh
- Region:
- GLOBAL
PERSIAN
------------------
نقد خانم پارسی پور به زبان پارسی در وبسایت رادیو زمانه: http://radiozamaneh2.vps.redbee.nl/culture/revayat/2011/09/26/7167
بر لبهء تاریخ که بایستیم همه اندیش ورزان و قلم به دستان، یک نقطه را نشان می دهند؛ کسی جایی نوشت «من می اندیشم، پس هستم». اگر برانگیختگیِ انسانِ تمدنِ نوین از این یک عبارت را، که همانا عبارتی است که سلسله جُنبانِ تمام اثبات ها و تایید ها را در "نویسنده" اش به ما نشان می دهد، بنگریم، قطعا به دامنه ای وسیع از آنچه که تاریخ از انسان نمی دید و در میراثش برای آیندگان، جایی برای آن نمی گذاشت، بر می خوریم؛ که همانا خویشتن اندیشندهء نگارنده است.
خانم شهرنوش پارسی پور
ای زن مهربان!
اگر ترس ناخودآگاهتان در از دست دادن همان نیمچه «تیمچهء مفعولیت»، که همانا از شرمش، در روزگاری فعلیت فاعلی مردان را تاختید و در یورش هایتان معنای «زن بدون مرد» را نه تنها نساختید بلکه هویت زایندگی تاریخ «زن-آقا بودن» را نیز باختید، شما را برانگیخته کرده است که ببینید یک همجنسگرا، جهان خود را چگونه توصیف می کند؛ باید به محضر مبارک حرم امن ترس زنانه ای که عیان فرمودید، عرض کنم:
شما را همچون سرباز حریف می بینم که، «خودش» را در میدان بازی شطرنجِ « خواستن حقی برای زندگی »، در جملهء:
« چون شخص من این واقعیت را پذیرفتهام که برخی از مردم، اعم از زن و مرد همجنسگرا هستند».
معرفی می کند؛ که همانا اولین جایی که خود را "من" خطاب کرده، در اصل "خود" را در برابر یک همجنس گرا تعریف نموده است.
و در انتها، آن «ترس ناخودآگاه زنانهء» زنی، که در بند فاعلیت مرد است تا زاینده باشد، در برخورد با کنایهء «زایش»، چنان او را بر می انگیزاند که معنای «زایندگی مرد» راحقیقی بپندارد و برای دفاع از «حق» زنانه اش، رشادتی تام خرج نماید و با بدل گشتن به یک شوالیه، با رسیدن به خط انتهای صفحهء شطرنج حریف، در یورشی شرمسا، خود ببافد و خود بدوزد و چنین انگاره ای را بنویسد:
« اما گویا در ارتباط همجنسگرایانه، چون مبنای رابطه صرفاً و صرفاً رفتار جنسیست شخص همجنسگرا در جایی از زندگیاش به شدت خسته میشود. او خسته میشود از این همه به سکس فکر کردن. حالا میخواهد بزاید، اما بدبختانه زایش امکان ندارد. »
و چنان بر صَرف «صِرف» پا بکوبد که گویی همجنسگرایی یک مرد، اسپرم زاینده بودن زن را بلوکه می کند و تزلزل نیاز تایید و اثبات «منِ» زن به همخوابگی با یک مرد را، چنان نمایان می کند، که گویی انگارهء ناخودآگاهانهء «یک مرد فقط باید یک زن را در آغوش بگیرد»، فریاد زده شده است.
آری؛ «من سبز میشوم، میوه میدهم... انجیر»؛ و من هستم و می بینم شما نیز از بودن «من»، در هول دنیای آنانی افتادید که، هراسان از این ادعا، در اضطراب افتاده اند.
در نهایت راه گریز از این دهشت شما، در یک چیز است؛ نیازی به پیدا کردن معنای «بودن من و شما» در گشت و گذار غارها نیست؛ کافی است چشم دل بازکنید که منِ همجنس گرا و شمای زن، در یک چیز مشترکیم؛ برای ارزش های صرفا و صرفا انسانی خود، حقی برای زندگی می خواهیم.
ENGLISH
------------------
You may read Ms Parsipour's review in full via the following link (Persian): http://radiozamaneh2.vps.redbee.nl/culture/revayat/2011/09/26/7167
Standing at the edge of the history, all the notables and penmen, point out a mutual perspective; someone wrote somewhere “I think, thus I exist”. If we look at the resurrection of human being of the contemporary culture from this very phrase - which is a phrase that illustrates the jiggling array of the proofs and acceptances of its author - we would certainly face a vast domain of what history didn’t use to see or leave for future generations, that is, the self of the ‘author’.
Ms Shahrnoush Parsipour,
Oh, you loving woman!
If your unconscious alarm from that half-way-through passiveness; that out of its shame in the fullness of time have attacked the act of activeness of the men, and throughout your onslaughts not only did not create the meaning of “woman without man”, however, even managed to lose the meaning of being the “first housewife” too; has tempted you so significantly to observe the description of a homosexual lifestyle from a homosexual, I shall allow myself to suggest to the very safe feminine penetralia of yours that you have exhibited as follows:
I observe you as an enemy soldier in a chess game of ‘demanding a right for life’, who describes ‘herself’ in a sentence such as:
“because I have accepted the fact that some people, men or women, are homosexual.”
The moment that you call yourself ‘ I ’, in fact you have pictured ‘yourself’ against homosexuality.
And ultimately, that ‘unconscious feminine alarm’ of a woman, who is tied into the masculine activeness to be a bearer, in facing the innuendo of ‘bearing’, tempts her so outstandingly to consider the meaning of a ‘male bearer’ to be a reality, and attempts towards defending her feminine ‘right’, with such a considerable courage, and by transforming to a knight by reaching the end of the chess board upon a shameless attack, makes and creates for herself, and writes as such:
“but apparently in a homosexual relationship, because the basis of the relationship is merely, and merely, built upon the sex, the homosexual individual would get tired at a point. He would get tired of thinking about sex all the time, and now he wants to bear a baby, but unfortunately it is impossible.”
and insists so strongly upon this righteousness that apparently indeed the homosexuality of a man blocks the sperms that amount to the pregnancy of a woman, and illustrates the insecurity of the need of proof and acceptance of her-woman-self, to sleep with a man, so hugely that unconsciously screams and resembles the postulate that “a man must only make love with a woman”.
Indeed, “I will grow, I will bear fruit... figs”. And I exist and observe that you also, from the insecurity of ‘my’ existence, have fallen into world of those who are, from this existence, constantly anxious.
In conclusion, there is only one way out of this horror of yours. There is no need to find the meaning of ‘my and your existence’ in the maze of the caves. It is enough to open your heart that, me as a homosexual, and you as a woman, both hold in common one concept for our merely, and merely humane values, that is, our right to live.
PERSIAN
--------------
نقد سخیف سرکار خانم پارسی پور را خواندیم. غمگساریم و متاسف که نویسنده ما، آن هم شخصی نامی چون ایشان، هنوز متوجه نیستید که نقد را:
۱- بر نویسنده کتاب نمی نویسند، بلکه بر خود کتاب می نویسند.
۲- بر متن کتاب می نویسند و نه بر تصورات شخصی.
۳- بر ادبیات کتاب و نصرش می نویسند نه بر جامعه و مخاطبان احتمالی آن.
این سخنان موجبات رنجش فراهم نموده، این کلام، کلامی بوده که در آن ضرباتی مستقیم به جامعه ای بی دفاع وارد شده. در یک کلام، از این کلام کلامی بود که در آن بوی خصومت شخصی به مشام می رسید.
از شما خواستاریم که در طی بیانیه ای موضع خود را روشن تر اعلام نموده و از همجنسگرایان پوزش بطلبید.
همچنین از سردبیری رادیو زمانه و پارلمان هلند خواستاریم تا نگاهی روشن تر بر مطالب منتشر شده در این رسانه داشته باشند و از انتشار سخنانی با مضامین هجنسگرا ستیزی خودداری کنند.
ENGLISH
---------------
We have read Ms Parsipour’s insulting review, and are sorrowful and sorry that our penmen, even well-know people such as her, are yet to realise that:
1- A review is not written on the author, but on the book.
2- It is written on what is written within the book, not personal understandings and imaginations.
3- It is written on the literature and language of the book, not to the society and its probable readers.
Individuals have been insulted by these words. This review consisted direct attacks to a defenseless community. Frankly, this review seems to contact a personal animosity.
I would like to request you to clear you position by making an announcement and thereby apologise from the homosexual community.
Furthermore, we would like to request the Dutch Parliament, and the editorial of Radio Zamaneh, to have look further into the articles published under their administration and make sure that the articles do not contain homophobia, or any other form of hate speech.
You can further help this campaign by sponsoring it
The Response to the insulting review of Ms Parsipour on Payam Feyli's recently published book petition to Dutch Parliament, Editorial of Radio Zamaneh was written by Pouria Hadjibagheri and is in the category Civil Rights at GoPetition.